نظریه های مدیریت چیست؟

نظریه های مدیریت مفاهیمی پیرامون استراتژیهای مدیریت توصیه شده هستند که ممکن است شامل ابزارهایی مانند چارچوبها و دستورالعملهایی باشد که می توانند در سازمانهای مدرن پیاده سازی شوند. عموماً، متخصصان تنها به یك نظریه مدیریت متكی نخواهند شد، بلكه در عوض چندین مفهوم از تئوریهای مختلف مدیریت را كه به بهترین وجهی متناسب با نیروی كار و فرهنگ شركت آنها باشد ، معرفی می كنند.

نظریه های مدیریت

در یک نگاه

تا روزی که ماشین آلات قادر به تفکر، گفتگو و تجربه احساسات باشند، بشر پیچیده ترین موجود برای مدیریت خواهد بود. انسان ها هرگز نمی توانند به نوعی از عملکرد بدون خطا که ماشین ها ارائه می دهند، برسند. برعکس موارد زیادی وجود دارد که ماشین آلات قادر به انجام آنها نیستند، و دارایی های ضروری را برای انسان ایجاد می کنند. به همین دلیل ، مدیریت صحیح یکی از مهمترین موارد برای یک سازمان است.

مدت هاست که نظریه پردازان در مورد مناسب ترین اشکال مدیریت برای تنظیمات مختلف کار تحقیق می کنند. اینجاست که تئوری های مدیریت وارد عمل می شوند. اگرچه برخی از این نظریه ها قرن ها پیش توسعه یافته اند ، اما هنوز چارچوب های پایداری برای اداره مشاغل ارائه می دهند.

نظریه های محبوب مدیریت

1. نظریه مدیریت علمی

مهندس مکانیک آمریکایی فردریک تیلور، که یکی از اولین نظریه پردازان مدیریت بود، پیشگام تئوری مدیریت علمی بود. وی و همکارانش از اولین افرادی بودند که عملکرد علمی را به طور علمی مطالعه کردند. فلسفه تیلور بر این واقعیت تأکید داشت که مجبور کردن مردم به کار سخت بهترین راه برای بهینه سازی نتایج نیست. در عوض، تیلور توصیه كرد كه كارها ساده شود تا بهره وری افزایش یابد.

این استراتژی با نحوه انجام مشاغل پیش از آن کمی متفاوت بود. در ابتدا ، یک مدیر کارخانه حداقل در صورت وجود از تماس با کارمندان خود برخوردار بود. هیچ راهی برای استانداردسازی قوانین محل کار وجود نداشت و تنها انگیزه کارمندان امنیت شغلی بود.

به گفته تیلور، پول انگیزه اصلی کار بود، به همین دلیل او مفهوم “حقوق عادلانه برای کار روزانه” را توسعه داد. از آن زمان ، تئوری مدیریت علمی در سراسر جهان اجرا می شود. همکاری حاصل شده بین کارمندان و کارفرمایان به کار گروهی تبدیل شد که اکنون مردم از آن لذت می برند.

 

2. نظریه مدیریت سیستم ها

مدیریت سیستم ها رویکردی جایگزین برای برنامه ریزی و مدیریت سازمان ها ارائه می دهد. تئوری مدیریت سیستم پیشنهاد می کند که مشاغل ، مانند بدن انسان، از اجزای مختلفی تشکیل شده اند که هماهنگ کار می کنند تا سیستم بزرگتر بتواند عملکرد بهینه داشته باشد. طبق این تئوری، موفقیت یک سازمان به چندین عنصر اصلی بستگی دارد: هم افزایی ، وابستگی متقابل و روابط متقابل بین زیر سیستم های مختلف.

کارمندان یکی از مهمترین اجزای یک شرکت هستند. بخشهای دیگر، گروههای کاری و واحدهای تجاری از دیگر عناصر اساسی برای موفقیت یک تجارت هستند. در عمل، مدیران موظفند الگوها و رویدادها را در شرکت های خود ارزیابی کنند تا بهترین روش مدیریت را تعیین کنند. از این طریق ، آنها می توانند در برنامه های مختلف همکاری کنند تا بتوانند به عنوان یک واحد جمعی به جای واحدهای منزوی کار کنند.

3. نظریه مدیریت اقتضایی

مفهوم اصلی پشت تئوری مدیریت حوادث غیرمترقبه این است که هیچ یک از رویکردهای مدیریتی مناسب هر سازمانی نیست. چندین عامل خارجی و داخلی وجود دارد که در نهایت رویکرد مدیریت انتخاب شده تأثیر می گذارد. تئوری اقتضایی سه متغیر را مشخص می کند که احتمالاً در ساختار سازمان تأثیر می گذارند: اندازه سازمان، فناوری مورد استفاده و سبک رهبری.

فرد فیدلر نظریه پرداز تئوری مدیریت حوادث غیرمترقبه است. فیدلر اظهار داشت كه صفات یك رهبر مستقیماً با میزان تأثیرگذاری او در ارتباط است. طبق نظریه فیدلر، یک سری ویژگی های رهبری برای هر نوع شرایط مفید است. این بدان معناست که یک رهبر باید انعطاف پذیری کافی را داشته باشد تا بتواند خود را با شرایط متغیر سازگار کند. نظریه مدیریت احتمالی را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:

تکنیک خاصی برای مدیریت سازمان وجود ندارد.
یک رهبر باید سریع بتواند سبک مدیریت خاص مناسب برای یک موقعیت خاص را تشخیص دهد.

4. نظریه X و نظریه Y

آیا شما معتقدید که هر فردی از کاری که انجام می دهد حداکثر رضایت را کسب می کند؟ یا نظر شما این است که برخی کار را یک بار می دانند و فقط آن را برای پول انجام می دهند؟ چنین فرضیاتی بر نحوه اداره یک سازمان تأثیر می گذارد. فرضیات نیز اساس تئوری X و نظریه Y را تشکیل می دهند.

داگلاس مک گرگور، نظریه پرداز معتبر توسعه این دو مفهوم متضاد است. به طور دقیق تر این نظریه ها به دو سبک مدیریتی اشاره دارند: اقتدارگرا (نظریه X) و مشارکتی (نظریه Y).

در سازمانی که اعضای تیم علاقه کمی به کار خود نشان می دهند، رهبران به احتمال زیاد از سبک مدیریتی اقتدارگرا استفاده می کنند. اما اگر کارمندان تمایل به یادگیری را نشان دهند و نسبت به کاری که انجام می دهند مشتاق باشند ، رهبر آنها احتمالاً از مدیریت مشارکتی استفاده خواهد کرد. سبک مدیریتی که یک مدیر اتخاذ می کند ، در اینکه چقدر می تواند اعضای تیم خود را با انگیزه حفظ کند ، تأثیر خواهد گذاشت.

نظریه X نگاهی بدبینانه به کارمندان دارد به این معنا که آنها در غیاب انگیزه نمی توانند کار کنند. از طرف دیگر ، نظریه Y نظر خوش بینانه ای نسبت به کارمندان دارد. نظریه اخیر پیشنهاد می کند که کارمندان و مدیران می توانند به یک رابطه مشارکتی و اعتماد محور برسند.

هنوز چند مورد وجود دارد که می توان تئوری X را به کار برد. به عنوان مثال ، شرکت های بزرگ استخدام هزاران کارمند برای کارهای روزمره ممکن است اتخاذ این شکل از مدیریت را ایده آل بدانند.

برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه به “کتاب صوتی آمادگی در مسیر رسیدن به هدف” گوش دهید.

برای اطلاعات از آخرین کتاب های صوتی منتشر شده به وب سایت و اینستاگرام ما مراجعه کنید.

آخرین محصولات
گویندگی و فن بیان
فهرست