آزادی، عشق و زندگی
کتاب آزادی، عشق و زندگی نوشتهی سادگورو ما را بیش از پیش با مفهوم این سه کلمه که پایه و اساس وجود انسان است، آشنا میکند.
معنا و مفهوم آزادی در تمامی خط و مشیهای فکری و اعتقادی بررسی شده است. آزادی را میتوان به انواع مختلف طبق معنا و مفهوم آن دسته بندی کرد. از یک جهت آزادی را میتوان به دو گونه آزادی در عمل و آزادی فکری تقسیم کرد. زورگویی و اجبار افکار یک شخص برای اشخاص دیگر غیرقابل تحمل است. چرا که هر شخص عقاید خود را دارد و این به دلیل آزادی فطری او در فکر است. کسی نمیتواند فکر ما را محدود کند و یا افکارمان را از ما بدزدد. ما میتوانیم به هر چیزی فکر کنیم و یا به هر عقیدهای پایبند باشیم.
آزادی عمل نیز یعنی انسان در تصمیمگیری ها و اعمال خود آزادی داشته باشد. اما در بسیاری از مکتب های اعتقادی، آزادی عمل انسان بایستی در چهارچوب آن جامعه و آن مکتب صورت گیرد. بدین جهت مفهومی تحت عنوان آزادی مطلق شکل میگیرد. آزادی مطلق یعنی اینکه انسان بتوان همهی تصمیم هایی که میگیرد را عملی کند بدون آن که شخص دیگری، یک سازمان و یا جامعه او را محدود نکند.
از طرفی این گونه آزادی بی حد و مرز ممکن است حق دیگری را پایمال کند و اینجاست که تعریف آزادی، خودش را نقض میکند. بنابراین طبق بسیاری از مکتب های فکری، اعتقادی و سیاسی، آزادی مطلق نمیتواند شکل بگیرد.
بنابراین شکل دیگری از طبق بندی آزادی صورت میگیرد. آزادی فردی و آزادی اجتماعی. اما در این مقاله قصد نداریم به این مفاهیم بپردازیم چرا که کتاب آزادی، عشق و زندگی، مقصودش از آزادی، آزادی فکری میباشد.
آزادی فکری مفهومی بسیار کلی از آزادی را شکل میدهد. چیزی که مهم است این است که بدانیم هر انسانی باید از نظر فکری آزاد و مستقل از عوامل دیگر باشد تا بتواند در جهت مثبت رشد کند. نکتهی دیگر این است که همهی انسان ها بپذیرند که هر انسان از نظر فکری آزاد است و قید و شرطی برای ما به جهت تغییر عقاید دیگران گذاشته نشده است.
در ارتباط با این موضوع اشارهای به یکی از اشعار مولانا، عارف و شاعر ایرانی خواهیم داشت:
آن یکی میرفت بالای درخت میفشاند آن میوه را دزدانه سخت
صاحب باغ آمد و گفت ای دنی از خدا شرمیت کو چه میکنی
گفت از باغ خدا بنده خدا گر خورد خرما که حق کردش عطا
عامیانه چه ملامت میکنی بخل بر خوان خداوند غنی
گفت ای ایبک بیاور آن رسن تا بگویم من جواب بوالحسن
پس ببستش سخت آن دم بر درخت میزد او بر پشت و ساقش چوب سخت
گفت آخر از خدا شرمی بدار میکشی این بیگنه را زار زار
گفت از چوب خدا این بندهاش میزند بر پشت دیگر بنده خوش
چوب حق و پشت و پهلو آن او من غلام و آلت فرمان او
گفت توبه کردم از جبر ای عیار اختیارست اختیارست اختیار
اختیارات اختیارش هست کرد اختیارش چون سواری زیر گرد
اختیارش اختیار ما کند امر شد بر اختیاری مستند
حاکمی بر صورت بیاختیار هست هر مخلوق را در اقتدار
تا کشد بیاختیاری صید را تا برد بگرفته گوش او زید را
لیک بی هیچ آلتی صنع صمد اختیارش را کمند او کند
اختیارش زید را قدیش کند بیسگ و بیدام حق صیدش کند
آن دروگر حاکم چوبی بود وآن مصور حاکم خوبی بود
هست آهنگر بر آهن قیمی هست بنا هم بر آلت حاکمی
نادر این باشد که چندین اختیار ساجد اندر اختیارش بندهوار
قدرت تو بر جمادات از نبرد کی جمادی را از آنها نفی کرد
قدرتش بر اختیارات آنچنان نفی نکند اختیاری را از آن
خواستش میگوی بر وجه کمال که نباشد نسبت جبر و ضلال
چونک گفتی کفر من خواست ویست خواست خود را نیز هم میدان که هست
زانک بیخواه تو خود کفر تو نیست کفر بیخواهش تناقض گفتنیست
امر عاجز را قبیحست و ذمیم خشم بتر خاصه از رب رحیم
گاو گر یوغی نگیرد میزنند هیچ گاوی که نپرد شد نژند
گاو چون معذور نبود در فضول صاحب گاو از چه معذورست و دول
چون نهای رنجور سر را بر مبند اختیارت هست بر سبلت مخند
جهد کن کز جام حق یابی نوی بیخود و بیاختیار آنگه شوی
آنگه آن می را بود کل اختیار تو شوی معذور مطلق مستوار
هرچه گویی گفته می باشد آن هر چه روبی رفته می باشد آن
کی کند آن مست جز عدل و صواب که ز جام حق کشیدست او شراب
جادوان فرعون را گفتند بیست مست را پروای دست و پای نیست
دست و پای ما می آن واحدست دست ظاهر سایه است و کاسدست
پیشتر در مقاله معرفی کتابهای جول اوستین مانند خدمت به دیگران از عشق سخن گفتیم. اما در کتاب آزادی، عشق و زندگی با مفاهیم عمیقتری از عشق آشنا خواهیم شد.
آشنایی با نویسنده
جاگی واسودو که با نام سادگورو نیز شناخته میشود، سخنران، نویسنده و عارف هندیاست.
سادگورو متولد 3 سپتامبر 1957 در شهر میسور واقع در کارناتاکای کشور هند متولد شد. او همچنین مؤسس بنیاد ایشا که با هدف آموزش یوگا در سرتاسر جهان فعالیت دارد و در سال 1992 تأسیس شد، میباشد.
در سال 2017 نیز از طرف دولت وقت هند نشان معنویت به سادگورو اهدا شد. کتابهای وی همواره در لیست پر فروشترین کتابهای معرفی شده در مجله نیویورک تایمز بوده است.
سادگورو در مورد یوگا میگوید که در سن 10 سالگی چند حرکت یوگا را از شخصی به نام مالادیهالی راگاوندرا آموخت. پس از آن بدون حتی یک روز وقفه تمرینات یوگا را از سر گرفت که بعدها منجر به تجربهی عمیقی در وی شد.
سادگورو در سال 1973 از دانشگاه میسور در مقطع کارشناسی ادبیات زبان انگلیسی فارغ التخصیل شد.
آشنایی با کتاب
کتاب آزادی، عشق و زندگی ما را با مفاهیم این کلمات و ارتباط آنها با یکدیگر آشنا میکند.
در ارتباط با آزادی فکری که پیشتر عنوان کردیم، بهتر است نگاهی به خاطرهی سادگورو از اولین تجربهی عرفانیاش داشته باشیم. سادگورو بیان میکند که:
“در سال 1982 که جوانی 25 ساله بودم روزی به کوههای اطراف شهر رفتم و روی سنگی نشستم. تا قبل آن فکر میکردم که این من هستم و دیگران افرادی جدا از من هستند و این برای تمامی موجودات صدق میکرد. اما در آن لحظه دیگر نمیتوانستم درک کنم که چه چیزی مربوط به من است. ناگهان فهمیدم که بازتاب من در همه چیز نمایان شده، سنگی که رویش نشسته بودم و یا هوایی که تنفس میکردم.
فکر کردم که تمامی این حالات در 10 یا 15 دقیقه رخ داده است اما وقتی به آگاهی عادی برگشتم فهمیدم که 4ساعت و نیم گذشته بود. 6 هفته بعد شغلم را رها کردم و برای آموزش یوگا بصورت رایگان به سفر پرداختم.”
آزادی فکری و آزادی عمل، هر دو در این خاطرهی کوتاه سادگورو دیده میشود.
شما میتوانید جهت خرید کتاب آزادی، عشق و زندگی بصورت فایل صوتی با صدای نازنین آذرسا از طریق لینک زیر اقدام کنید.
[purchase_link id=”2386″ style=”button” color=”” text=”خرید”]