جملات تاثیرگذار از شازده کوچولو

در این مقاله می خواهیم جملات تاثیرگذار از کتاب شازده کوچولو را برایتان نقل کنیم. مطمئن هستم آن روز که دوسنت اگزوپری خلبان، تصمیم گرفت این کتاب را بنویسد حتی فکرش را نمی کرد که روزی این کتاب تبدیل به کتابی شود که بعد از انجیل بیشترین تعداد خوانندگان را در جهان آن هم به زبان های مختلف داشته باشد.
شازده کوچولو فقط یک کتاب داستان نیست. مفاهیم ارزشمندی در این کتاب نهفته است که به نظر می رسد برای فهمیدن و درک خط به خط آن باید ساعت ها زمان گذاشت.

شازده کوچولو

به شما توصیه می کنم اگر تا کنون کتاب شازده کوچولو را نخوانده اید حتما مطالعه آن را در برنامه اتان بگذارید. ارزش یک بار شنیدن را دارد.

در سایت نشر صوتی نازننی آذرسا می توانید کتاب داستان زیبای شازده کوچولو را با خوانش و ترجمه به روز شده بشنوید.

و حالا بخوانیم با هم جملات زیبایی از این کتاب را:

در اینجا جملاتی زیبا و تامل برانگیز از شازده کوچولو را برایتان می آورم. جملاتی که شما را به فکر فرو می برد و دید تازه ای به شما می دهد.

شازده کوچولو به مار گفت: آدما اینجا نیستند؟ آدم تو دل این کویر خیلی احساس تنهایی می کنه…

مار گفت: تو حتی پیش خود آدما هم احساس تنهایی خواهی کرد…

داستان روباه و شازده کوچولو:

مسافر کوچولو رو به روباه کرد و گفت: می شه بگی اهلی کردن یعنی چی؟

روباه جواب داد: اهلی کردن یعنی در کسی علاقه ایجاد کنی… چیزی که این روزا خیلی فراموش شده…

این بار روباه آه کشید و رو کرد به شازده کوچولو و گفت: زندگی من خیلی کسل کننده است. در واقع خیلی هم یکنواخته. من مرغارو شکار می کنم و می خورم. آدما هم منو می گیرن…

شازده کوچولو

در اینجا روباه به گندمزار نگاه کرد و گفت:

به اون گندم زار زرد نگاه کن. الان اون برای من هیچ معنی نمی ده و منو یاد کسی نمی اندازه. اما اگه تو منو اهلی کنی هر بار که  باد بین این گندم زار زرد می پیچه و اونو به حرکت می اندازه من یاد تو می افتم… این معنی اهلی کردنه!

دوست شازده کوچولو روباه آهی کشید و با غصه گفت:
آدما خیلی وقته این حقیقتو فراموش کردند اما اینو یادت باشه تو تا همیشه مسئول کسی هستی که اونو اهلی خودت کردی…

دیالوگ زیبای شازده کوچولو

هر کسی برای خودش ستاره داره اما اینو باید بدونی که که همه ستاره ها یه جور نیستند…

این را یادت باشد اگر کسی باشد که یک گل را دوست داشته باشد و در بین میلیون ها ستاره فقط یک گل در لابلای آن گل ها باشد. برای داشتن احساس خوشبختی فقط کافی است که به آن ستاره ها نگاه کند و با خود بگوید که: گل قشنگ من یک جایی در میان آن ستاره هاست..

درون و گوهر وجودی هر چیز را فقط با چشم دل می توان مشاهده کرد. چشم سر توانایی دیدن درون و ذات هر چیزی را ندارد…

ماجرای شازده کوچولو و گل در بیابان

وقتی شازده کوچولو به بیابان رسید و گل را دید از او پرسید: آدم ها کجان:
گل گفت: باد همیشه آنها را به این ور وآنور با خود می برد. این بی ریشه بودن حسابی اسباب دردسر برای آنها شده است.

شازده کوچولو

اهلی کردن از زبان روباه

اهلی کردن را روباه اینطور توصیف کرد:

تو باید خیلی خیلی حوصله کنی و صبر داشته باشی..

روزهای اول باید دور از من و این شکلی لای علفا منتظر بشینی..

من تورو زیر چشمی می پام اما تو مطلقا هیچی نمی گی..

چون می دونی چیه؟ همین کلمه ها هستند که باعث ایجاد سوتفاهم ها می شن. اما به جای حرف زدن تو ذره ذره به من هر روز نزدیک تر می شی…

اینطوری به خودم میام و می بینم که من دارم اهلی تو می شم و بدون تو نمی تونم زندگی کنم.

وابستگی از زبان روباه

با تعجب شازده کوچولو از روباه پرسید: از کجا بفهمم که وابسته کسی شدم؟

و جواب روباه این بود: تا وقتی اون کنارته این رو متوجه نمی شی…

 

آیا شازده کوچولو حقیقت دارد؟

در واقع داستان شازده کوچولو رمانی خیال انگیز است که به ما کودکی را نشان می دهد با افکار زیبا. این کودک از سیاره ای دیگر آمده است. سیاره ای که در آن تنها دو کوه کوچک آتشفشان دارد و یک گل سرخ.
از نظر این کودک که هم خلقیات یک کودک زمینی را دارد و هم بزرگمنشی یک انسان بزرگ را آنچه که مهم است وفاداری اش به گل اش است.
در طول داستان او با اینکه به فضاهای مختلف و حتی سیاره های مختلف سفر می کند اما همچنان حواسش پیش گل اش است. پس از آشنایی با روباه نام حس خود نسبت به گل کوچک اش را اهلی بودن می گذارد.

شازده کوچولو

داستان شازده کوچولو

شازده کوچولو در این رمان قصد دارد دنیایی آدم بزرگ ها، یعنی دنیایی خالی از عشق و محبت و وفاداری و توجه به زیبایی ها را به سخره بگیرد. او با شخصیت معصوم خود در طول داستان خواننده را ترغیب می کند که به دنبالش برود. گویی شازده کوچولو، کودک گم شده درون هر یک از ماست. بارها در طی داستان برایش نگران می شویم. و همانند خلبان گم شده در صحرا برای نبودنش غصه میخوریم.
او به ما می فهماند در دنیای ما چقدر چیزهای زیبا فراموش شده اند و چقدر ما دچار روزمرگی شده ایم.

پایان داستان شازده کوچولو چیست؟

همه ما بعد از خواندن کتاب دلنشین شازده کوچولو به آسمان خیره خواهیم شد. و دلمان می خواهد باور کنیم که یک شازده کوچولویی در اعماق و دل آسمان و روی سیارک کوچکی وجود دارد و برایش هیچ چیزی مهم تر از گل اش نیست.
در دنیای مدرن زده امروز فکر کردن به این فانتزی های زیبای کودکانه روح زندگی را به آدمی تزریق می کند. فکر کردن به اینکه واقعا ایا ما درست زندگی می کنیم؟
آیا بدون عشق، بدون وفاداری و بدون ریشه دواندن در خاک و باورهایمان می توانیم راحت زندگی کنیم.
اگر تا کنون این کتاب زیبا را نشنیده اید به شما توصیه می کنم نسخه صوتی این کتاب زیبا را با صدا و ترجمه نازنین آذرسا و با قیمت مناسب در این سایت بشنوید.
ما منتظریم که داستان شازده کوچولو را برایتان زیباتر روایت کنیم.

آخرین محصولات
گویندگی و فن بیان
فهرست