هوش هیجانی چیست؟
هوش هیجانی (EI)، همچنین به عنوان توان عاطفی (EQ) شناخته می شود، توانایی مدیریت احساسات خود و دیگران است. اصطلاح هوش هیجانی اولین بار در مقاله ای به قلم مایکل بلدوچ در سال 1964 ظاهر شد و در سال 1995 در کتابی که توسط دانیل گولمن، روزنامه نگار علمی نوشته شد، محبوبیت بیشتری پیدا کرد. امروزه، به طور گسترده در مورد هوش هیجانی در جوامع علمی و تجاری صحبت می شود و آن را با ضریب هوشی دقیق مقایسه می کنند. همانطور که در این راهنما بحث می شود، EQ برای رهبران تجاری بسیار مهم است.
ویژگی های هوش هیجانی
در کتاب گلمان ، با عنوان “هوش هیجانی – چرا می تواند بیش از ضریب هوشی مهم باشد” ، که در سال 1995 منتشر شد، از چارچوبی متشکل از پنج عنصر برای توصیف EI استفاده شده است.
- خودآگاهی
درجه ای که فرد می تواند احساسات خود و دیگران را درک کند ، مولفه اصلی هوش هیجانی است. خودآگاهی شامل توانایی شناخت یک احساس و تأثیرات آن است.
- خودتنظیمی
درجه ای که فرد می تواند احساسات و انگیزه های خود را کنترل کند. افرادی که خودتنظیمی می شوند می توانند از اجازه دادن به احساسات منفی خود برای ایجاد تأثیر منفی درازمدت جلوگیری کنند ، یعنی تصمیم گیری تکانشی ، بی احتیاطی و تفکر قبل از اقدام نکنند.
- انگیزه
درجه ای که فرد قادر به ایجاد انگیزه در خود و دستیابی به اهداف خود است. کسانی که انگیزه دارند، مبتنی بر موفقیت، متعهد، خوش بین و ابتکار عمل هستند.
- همدلی
درجه ای که فرد قادر به شناخت و درک دیدگاه ها و نیازهای دیگران است. یک فرد همدل غالباً از هوش هیجانی بالایی برخوردار است و قادر است احساسات اطرافیان خود را تشخیص دهد حتی اگر این احساسات به راحتی آشکار نشوند.
- مهارت های اجتماعی
درجه ای که فرد قادر به برقراری ارتباط با دیگران و ایجاد و حفظ روابط است.
هرچه فرد توانایی مدیریت هر یک از این مناطق را داشته باشد، از هوش هیجانی بالاتری برخوردار است.
اهمیت هوش هیجانی
برای رهبران کسب و کار، داشتن EQ بالا برای موفقیت ضروری است. بگذارید پنج عنصر ضریب هوش هیجانی (EQ) و اهمیت آنها را برای توصیف یک رهبر موفق مرور کنیم.
-
خودآگاهی
خودآگاه بودن به معنای بدست آوردن تصویری روشن از نقاط قوت و ضعف خودتان است. رهبران توانایی های خود را درک می کنند و قادر به استفاده از نقاط قوت خود هستند و در عین حال نقاط ضعف خود را بهبود می بخشند.
-
خودتنظیمی
رهبران قادرند خود را به طور موثر تنظیم كنند و احساسات و انگیزه های خود را كنترل كنند. به عنوان مثال ، رهبران تصمیمات عاطفی عجولانه نمی گیرند ، به دیگران کلامی حمله نمی کنند یا ارزشهای خود را به خطر نمی اندازند. رهبران خود را مسئول می دانند ، آرام هستند و ارزش های خود را درک می کنند.
-
انگیزه
رهبران انگیزه دارند و هدفی را تدوین می کنند که به طور مداوم در جهت رسیدن به آن تلاش کنند. آنها خود را در حد استاندارد بالا نگه می دارند و در صورت لزوم پیشقدم می شوند.
-
همدلی
داشتن همدلی برای مدیریت تیمی یا سازمانی بسیار مهم است. رهبران برای توسعه و درک افراد تیم خود وقت می گذارند. آنها زبان بدن و احساسات دیگران را تشخیص می دهند و قادر هستند در هر شرایطی مطابق آن عمل کنند.
-
مهارت های اجتماعی
رهبران به طور موثر ارتباط برقرار می کنند و در شناسایی و حل تعارض تبحر دارند. رهبران با الگوبرداری از دیگران و تحسین دیگران هنگام به دست آوردن ، دیگران را الهام می دهند.
از لیست بالا می بینید که عناصر کاملاً با خصوصیات مهم رهبری شباهت دارند. رهبران باید درک درستی از احساسات و تأثیر اقداماتشان بر افراد اطراف خود داشته باشند.
هوش هیجانی در مقابل ضریب هوشی
ضریب هوش هیجانی (EQ) و ضریب هوشی اغلب با یکدیگر در تضاد هستند – کدام یک از اهمیت بیشتری برخوردار است؟ بحث های موافق و مخالف هر یک از طرفین وجود دارد ، اما اتفاق نظر کلی این است که هر دو مهم هستند.
در اصل، ضریب هوشی به عنوان عامل اصلی تعیین کننده موفقیت شناخته می شد. با این حال ، منتقدان در گذشته اظهار داشتند که ضریب هوشی موفقیت در زندگی را تضمین نمی کند. بنابراین ، مفهوم ضریب عاطفی در کنار ضریب هوشی به عنوان عوامل تعیین کننده موفقیت معرفی شد. در حقیقت ، در دنیای تجارت ، بسیاری از شرکت ها آموزش اجباری هوش هیجانی را اجرا می کنند و از آزمون های هوش هیجانی در فرایند استخدام استفاده می کنند. هوش هیجانی کیفیت مهمی برای رهبران و مدیران کسب و کار است.
برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه به شما توصیه می شود “فراتر از کتاب پدر پولدار و پدر بی پول از رابرت کیوساکی” را گوش دهید.
برای اطلاعات از آخرین کتاب های صوتی منتشر شده به وب سایت و اینستاگرام ما مراجعه کنید.